اهالی بیابان بابقلی را همانجور که بود پذیرفته بودند و با او داد و ستد داشتند . نیازی دوسویه وامیداشتشان که در نیک و بد یکدیگر سازشی کجدار و مریز داشته باشند . بیشتر مردمِ ما دروغهای آشکار یکدیگر را میبینند و در پوششی از لبخند (دروغی دیگر) از نگاه هم پنهان میدارند . کردارِ حسابشده و اگر بشود گفت خردمندانهشان در داد و ستدها مایهای از دروغ دارد که در لابلای عواطف و احساسات گذرا لاپوشانی میشود . گویی نیازهای معیشتی نیازهای دوسویه را موّجه مینماید :
"این دم بگذار بگذرد . این کار بگذار راه بیافتد . این نیاز بگذار رفع شود . و سرانجام ، این دروغ بگذار گفته شود ، کرده شود ؛ روزگار یک روز پایان میگیرد . پس مشکلِ همین امروز را (راست و دروغ) باید حل کرد . فردا که هنوز نیامده است ."
این بود که رفتار دوپهلوی بابقلی بندار برای گُلمحمد بیگانه نبود .
کلیدر ( محمود دولتآبادی )
درباره این سایت