تصمیم گرفتیم که ابتدا یک سالی را در اسپانیا بگذرانیم و سپس به وطن بازگردیم . در آنزمان آرژانتینیها کمکم اسپانیا را کشف میکردند . تا آنهنگام حتی نویسندگان طراز اول چون لئوپولدو لوگونس و ریکاردو گوئیرالدس ، عمداً اسپانیا را از سفرهای اروپایی خود حذف میکردند . اسپانیاییها در بوئنس آیرس همواره به کارهای بدی میپرداختند ، خدمتکار منزل ، پیشخدمت ، کارگر یا کسبهی جزء بودند ؛ و ما آرژانتینیها هرگز خودمان را اسپانیایی نمیدانستیم . ما درواقع ، در سال ۱۸۱۶ ، وقتی از اسپانیا مستقل شدیم ، اسپانیایی بودن را کنار گذاشته بودیم . وقتی در کودکی کتاب 'تسخیر پرو' اثر پرسکات را میخواندم ، از اینکه او فاتحان اسپانیایی را به شیوهای رمانتیک توصیف کرده بود ، دچار حیرت میشدم . به نظر من ، که خود از اعقاب برخی از این فاتحان بودم ، آنان هیچ علاقهای را برنمیانگیختند . اما آمریکای لاتینیها ، اسپانیاییان را از دریچهی چشم فرانسویان پُر رنگ و لعاب میدیدند ، و به آنها به عنوان دستمایههای گارسیا لورکا ، کولیها ، گاوبازی و معماری شمال آفریقا مینگریستند . اما با وجود اینکه زبان ما اسپانیایی بود و اغلب از تبار اسپانیایی و پرتغالی بودیم ، خانوادهی خود من اصلاً به سفرمان به عنوان بازگشت به اسپانیا پس از سه قرن غیبت فکر نمیکرد .
به مایورکا رفتیم چون ارزان و زیبا بود و جُز ما جهانگرد دیگری در آنجا نبود . تقریباً یکسالِ تمام را در آنجا ، در پالما و در والدهموسا ، که دهکدهای بر فراز تپهها بود گذراندیم . من به مطالعهی لاتین ادامه دادم ، اینبار تحت تعلیمات کشیشی که به من میگفت از آنجا که طبیعت پاسخگوی نیازهای او بوده است هرگز کوشش نکرده رُمانی بخواند . به ویرژیل پرداختیم ، که هنوز برایش مرتبهی والایی قائلم . به یاد دارم که با شنای عالیِ خود بومیان را به تعجب وامیداشتم ، زیرا شنا را در رودخانههای تُند گوناگون ، از جمله رودهای اروگوئه و رون فراگرفته بودم ، حال آنکه اهل مایورکا به دریایی آرام و بیموج عادت داشتند .
مرگ و پرگار ( خورخه لوئیس بورخس )
درباره این سایت