اینکه آیا کسی مجاز است در قرونوسطی از نظام سرمایهداری سخن گوید ، بستگی به چگونگی تعریفش از سرمایهداری دارد . اگر درک شما از اقتصاد سرمایهداری سست شدن پیوندهای صنفی ، خروج تدریجی تولید از محدودیتها و نیز امنیت صنفی باشد ، به عبارت دیگر ، اگر منظورتان از سرمایهداری به سادگی عبارت از اداره و انجام کسب و کار بحساب خود طرف باشد که انگیزهاش روح رقابت و سود است ، در اینصورت بیشک قرونوسطای میانه را دورهی سرمایهداری بشمار خواهید آورد . ولی اگر این تعریف را نارسا تلقی کنید و بهرهکشی از کار بیرونی و نظارت بر بازار از سوی دارندگان وسایل تولید و خلاصه تبدیل کار از یک شکل خدمت به کالای محض را مهمترین عوامل بشمار آورید ، در اینصورت باید تاریخ سرمایهداری را از سدهی چهاردهم و پانزدهم آغاز کرد . بعبارت دیگر از انباشت واقعی سرمایه ، ثروت زیاد به معنی امروزی آن ، حتی در قرونوسطای متأخر با اِشکال ممکن است سخن گفت ، همچنین نمیتوان از یک اقتصاد منسجم عقلانی سخن بمیان آورد که یکسره بر اصول کارآیی ، برنامهریزی مبتنی بر روش مشخص و مصلحتجویی پیریزی شده باشد . ولی از این پس گرایش بسوی سرمایهداری صراحت دارد . روح فردگرایانه در زندگی اقتصادی ، شکست تدریجی اصل صنفی و غیرشخصی شدن پیوندهای انسانی در همهجا زمینه بدست میآورد . هرچند مفهوم کامل سرمایهداری بکمال نرسیده ، ولی علائم اقتصاد نو ملازم این دوران است و طبقهی میانه بعنوان نمایندهی روش تولید سرمایهداری تفوق دارد .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )
درباره این سایت