کنکاشی که در تسخیر هندوستان کردم این بود که اول بسبیل مزاجدانی از فرزندان و اُمرا کنکاش خواستم
امیرزاده پیرمحمد جهانگیر گفت که چون مملکت هند را بگیریم از زَر هند عالمگیر شویم
و امیرزاده محمد سلطان گفت هند را میگیریم لیکن هندوستان را حصارها است اول دریاها دوم جنگلها و بیشهها سیوم سپاه سلاحدار و فیلانِ آدمشکار
امیرزاده سلطان حسین گفت که چون هند را بگیریم بر چهار اقلیم حاکم و فرمانفرما گردیم
امیرزاده شاهرُخ گفت که در قوانین تُرک خواندهام که پنج پادشاه عظیمالشأناند که از بزرگی ایشان را به نام نمیخوانند پادشاه هند را دارا میگویند و پادشاه روم را قیصر میخوانند و پادشاه خطا و چین و ماچین را فغفور مینامند و پادشاه تُرکستان را خاقان میگویند و پادشاه ایران و توران را شهنشاه میخوانند و حکم شهنشاه همیشه بر ممالک هندوستان جاری بوده و چون ایران و تورانزمین به تصرف ما است لازم است که هندوستان را هم مسخر گردانیم
و اُمرا گفتند که اگرچه هند را میگیریم لیکن اگر اقامت نماییم نسل ما ضایع شود و اولاد و احفاد ما از ترکیب بدر آیند و هندی زبان گردند
چون بر عزیمت تسخیر هند کمر همت بسته بودم نخواستم که تَرک عزیمت خود نمایم و در جواب ایشان گفتم که به تنکری تعالی متوجه میشوم و از قرآن فال جنگ میبینم تا آنچه امر تنکری تعالی باشد بدان عمل نمایم و ایشان همه قبول کردند
چون از مصحف مجید فال گشودم این آیهی کریمه برآمد یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ و الْمُنافِقِینَ و چون علما مضمون آیه را به اُمرا خاطرنشان کردند سرها به زیر انداخته خاموش شدند و مرا دل از خاموشی ایشان فسرده شد
به خود کنکاش کردم که اُمرایی که به تسخیر هندوستان راضی نمیشوند ایشان را از مرتبهی امارت بیاندازم و افواج و قشونات ایشان را به کتول ارزانی دارم لیکن چون تربیت کردهی من بودند نخواستم که ایشان را خراب سازم و بدیشان ملایمت کردم اگرچه ایشان خون در دل من انداختند لیکن چون آخر متفق شدند چیزی در خاطر نیاوردم
و مرتبهی دیگر کنکاش کردم و پیشخانهی اقبال به جانب هندوستان برآورده و فاتحهی فتح خواندم
.
تزوکات تیموری ( ابوطالب حسینی تربتی )
درباره این سایت