روزی که مملکت توران را مسخر ساختم و در تختگاه سمرقند بر سریر سلطنت جلوس نمودم به دوست و دشمن یکسان ملوک کردم اُمرای بدخشان و بعضی اُمرای قشونات از تُرک و تاجیک که به من بدیها کرده و حیلهها برانگیخته و بر من شمشیرها کشیده بودند و از کردار ناپسند خود متوهم میبودند چون به من التجاء آوردند چندان احسان کردم که شرمندهی عنایت و احسان من شدند و هرکس را رنجانیده بودم به احسان و انعام تلافی رنجش وی کردم و به مراتب لایق ایشان را امتیاز بخشیدم
لیکن بر اُمرای سلدوز و جته نفرین کردم که کابلشاهِ چنگیزی را که به امارت و خانی برداشته بودند و به وی عهد و دوستی و پیمان اخلاص بربستند چون خبر جلوس من بر تخت سلطنت به مسامع ایشان رسید نقض عهد کرده ویرا به جهت خوشآمدِ من به قتل رسانیدند
و کسانی را که در مقام شکست درآمده بر من حسد بردند آنقدر به ایشان مروت و احسان کردم که شرمندهی احسان من شده غرق عرق خجالت گشتند
و دوستان چون به من التجاء آوردند چون همیشه به رضای من کار کرده بودند ایشانرا شریک دولت دانسته در عطای مال و اسباب مضایقه نکردم
و به تجربه به من رسیده که دوست صادق آناست که از دوست نرنجد و دشمن دشمن دوست باشد و اگر اُفتد در دادن جان مضایقه نکند چنانچه بعضی اُمرای من تا به جان همراهی من کردند و من هم در هیچ چیز به ایشان مضایقه نکردم
و به تجربه به من رسید که دشمن عاقل بهتر از دوست جاهل باشد چنانچه امیرحسین نبیرهی امیرقرغن از دوستان جاهل بود و آنچه در دوستی به من کرد هیچ دشمن در دشمنی نکند
امیرخداداد به من گفت که دشمن را چون لعل و جواهر نگاهدار و چون به سنگلاخی برسی چنانش بر سنگ زن که اثری از وی نماند
و نیز گفت که چون دشمن پناه آورد و زانو زند بر وی رحم کن و مروت نما چنانچه من به طوقتمشخان کردم چون به من پناه آورد مروت کردم
اگر دشمنِ مروت و احسان دیده دیگرباره بر سر دشمنی رود ویرا به پروردگار بسپار
و دوست آن است که از دوست نرنجد و اگر برنجد عذرپذیر باشد
[.]
و کسانی که به آنها نیکی کردم و آنها به من بدی کردند ایشانرا حرامزاده دانستم که قول رسول رب العالمین است که ولدال از دنیا بیرون نرود تا به محسن خود بدی نکند
تزوکات تیموری ( ابوطالب حسینی تربتی )
درباره این سایت