هرگز تیرباران کسی را ندیده‌اید ؟ مسلماً نه ، معمولاً اینکار بنا به دعوت صورت می‌گیرد و حاضران قبلاً انتخاب شده‌اند . نتیجه اینکه ، اطلاع شما از این مراسم محدود به آن چیزی است که در تصویرها و در کتاب‌ها دیده‌اید . دستمالی بر روی چشم ، چوبه‌ی اعدام و چند سرباز در فاصله‌ی دور . اما نه ، اینطور نیست ! می‌دانید که برعکس جوخه‌ی تیرباران در یک‌ونیم متری محکوم می‌ایستد ؟ می‌دانید که اگر محکوم بتواند دو قدم به جلو بگذارد سینه‌اش به تفنگ‌ها می‌خورد ؟ می‌دانید که تیراندازان از این فاصله‌ی کوتاه تیرشان را در ناحیه‌ی قلب متمرکز می‌کنند ، و همه‌ی آنها با گلوله‌های درشت‌شان حفره‌ای در آنجا باز می‌کنند که می‌توان مشت را در آن فرو برد ؟ نه ، شما نمی‌دانید ! چون اینها جزئیاتی است که از آن حرف نمی‌زنند . خواب آدم‌ها از زندگی ، برای طاعون‌زدگان مقدس‌تر است . نباید مانع خوابیدن مردمِ درست و حسابی شد . این‌کار بی‌ذوقی است . و همه می‌دانند که ذوق عبارت است از مُصّر نبودن . اما من از همان‌وقت به‌بعد دیگر خوب نخوابیدم . طعم بد این حادثه در دهانم باقی ماند و من از اصرار ، یعنی از اندیشیدن دست برنداشتم .
آنگاه پی بردم که ، دست‌کم من در سراسر این سال‌های دراز ، طاعون‌زده بوده‌ام و با وجود این با همه‌ی صمیمیتم گمان کرده‌ام که بر ضدّ طاعون می‌جنگم . دانستم که بطور غیرمستقیم مرگ هزاران انسان را تأیید کرده‌ام و با تصویب اعمال و اصولی که ناگزیر این مرگ‌ها را به‌دنبال دارند ، حتی سبب این مرگ‌ها شده‌ام . دیگران از این‌وضع ناراحت به‌نظر نمی‌آمدند و یا لااقل هرگز به اختیار خود درباره‌ی آن حرف نمی‌زدند . من گلویم فشرده می‌شد . من با آنها بودم و با اینهمه تنها بودم . وقتیکه نگرانی‌هایم را تشریح می‌کردم ، آنها به من می‌گفتند که باید به آنچه در خطر است اندیشید و اغلب دلائل مؤثری ارائه می‌دادند تا آنچه را که نمی‌توانستم ببلعم به‌خورد من دهند . اما من جواب می‌دادم که طاعون‌زدگان بزرگ ، آنها که ردای سرخ می‌پوشند . آنها هم دراینمورد دلایل عالی دارند و اگر من دلایل جبری و ضروریاتی را که طاعون‌زدگان کوچک با استدعا و التماس مطرح می‌کنند بپذیرم ، نمی‌توانم دلایل طاعونیان بزرگ را رد کنم . به‌من جواب می‌دادند که بهترین راهِ حق‌ دادن به سرخ‌ردایان این است که اجازه‌ی محکوم ساختن را منحصراً در اختیار آنها بگذاریم . اما من با خود می‌گفتم که اگر انسان یکبار تسلیم شود دیگر دلیلی ندارد که متوقف شود . تاریخ دلیل کافی به‌دست من داده‌ است ، این روزگار مال کسی است که بیشتر بکشد . همه‌ی آنها دستخوش حرص آدم‌کشی هستند و نمی‌توانند طور دیگری رفتار کنند .
طاعون ( آلبر کامو )

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ درباره بواسیر چگونه Jared فونت فا اس ام اس من یک طرفدار هستم مجتمع تخصصی در و پنجره کسری آلفا 4 قیمت فرمالین